نی نی مننی نی من، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

دفترچه خاطرات

پایان سال

1393/10/10 8:31
نویسنده : ماما
149 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم

الان گرفتی خوابیدی وتوخواب نازی

4 دی بردیمت قدووزن همه چی خوب بود خدارو شکر بعدش هم رفتیم خونه مادر جون  اونجا الینا وامیر دورت بودن وهی بغلت میکردن تو هم که از خدا خاصته فقت میخندیدی

یه وقتایی اونقدر مهربونی که منو شرمنده خودت میکنیمحبت

درست همون لحظه هاست که میخوام قورتت بدم برات چند دست لباس گرفتم خیلی خوشگلن کامپوتر مامان مشکل داره نمینوتم برات عکس بزارم البته فعلا غمگین

هنوزم موز دوست نداری نمیدونم چطوریه از نظرت که اینقدر بدت میاد

اونقدری که کتاب دوست داری اسباب بازی هاتو دوست نداری جوری که 1 ساعتم برات کتاب بخونم باز هم گوش میدیمحبت

دوشنبه رو کلا مرخصی بودم وبا هم خوش بودیم بودیم خونه مادر جون بعد رفتیم خونه رها کلی از دیدنت ذوق زده شدزیبا

یادش بخیر پارسال همین موقع ها بود که  تو شکمم بودی وول میخوردی شبا نمیتونستم بخوابم اول صبحها نمیتونستم دستامو جمع کنم

همش بهت میگم پارسال همین موقع تو شکم مامان بودی یادت هست وتو کلی میخندی ولی تا دوماه دیگه بیشتر نمیتونم این جمله معروفمو بگم غمگین تو خیلی از شندینش ذوق میکنی فدت شم

همش ترس این داشتم که زایمان 28 یا 27 اسفند نشه میخواستم بچه بهار باشی جوری که بابات دوست داشت 17 اسفند مرخصی گرفتم وموندم تو خونه عین زنای خونه دار تا یه وقت زایمانم جلو نیوفته ولی تو نازنین همون موقع هم پسر ناناسی بودی ودرست 2 عید زمانی که دکترم بهم وقت داد بدون هیچ اذیت کردنی پا به این دنیای بزرگ گذاشتی وچشم و دل مارو روشن کردی

هیچ موقع اولین بوسه ایی گه روگونه  گرم ونرمت گذاشتم رو یادم نمیره بوس

پسندها (2)

نظرات (0)